راستي يادم رفت بگم از محمد به خاطر سانسور كردن بخشي از حرفهام به فيفا شكايت مي كنم.
مسعود جان اگر يك راه براي دوري از تنهايي اراءه كردي كه من امتحانش نكرده بودم ...
از من پايه تر براي لبخند زدن و الكي خوش بودن هم گير نمي آوري.
ضمنا نامردايي كه صفحه رو مي بينند و نظر نمي دهند را ...منظورم اينه كه نفرين مي كنم.
افشين يداللهي:
کنج خونه نشستيو درو رو دنيا بستيو
ازبس شکايت ميکني به مردن عادت ميکني...
هي ميگي تقدير منه نميگي تقصير منه
تو اين وسط چي کاره اي؟ که عمريه آواره اي...
بهش ميگم بسه ديگه چيکار داري کي چي ميگه
نذار خودتو سر کار انگار نه انگار
توي گذشته مونديو هي دلتو سوزونديو
هرچي ميگم بخند يه بار انگار نه انگار
بهش ميگم دير نشده هنوز دلت پير نشده
پاشو و دس رو دس نذار انگار نه انگار...
جناب مدير وبلاگ تا جايي كه من يادم مي ياد كلمه ي جاندر (كه در جواب نظر من و در انتقاد از آشنا نبودن من با زبان فارسي گفتي)هم در زبان فارسي وجود داخلي و خارجي نداره پس شما هم بايد بيايد تا به اتفاق به كلاس املاي ويژه اعضاي وبلاگ بريم
و حالا شما مسعود جان : فكر كنم در بيتي كه پايين نوشتي فكر مي كنم بايد بجاي كلمه مردم از مردمك استفاده بشه
در كل فارسي را پاس بداريد
غلام مردم چشمم كه با سياهي دل
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم!
سلام
1) آخ كه چقدر حال كردم با اين مطلبي كه سعيد نوشت ، دقيقا حرف دل من رو توي اين يك سال گذشته گفت (هر چند وسطاش هر چي خواسته بود به من و مسعود . . .گفته بود)
ان شاالله با همكاري وهمدلي شما بچه هاي كمال با اين وبلاگ به اين وسيله كاري كنيم كه ديگه هيچ كدممون به دلتنگي دچار نشيم
2) حالها خوي من اهريمنيه آره ه ه ه ه ه!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/بزار دستم بهتون(سعيد و محمد) برسه اون وقت يه خوي اهريمني بهتون نشون بدم كه حالشو ببرينمن نمي دونم آخه شما كه انقدر مي ترسين و بعد از نوشتن مطلب سريع عذرخواهي مي كنيد چرا اصلا از اول مي نويسيد
من شخصا از آقا كيوان (به علتي كه خودتون مي دونيد) و آقا مسعود (بدليل ذكر مصيبت پارگي خشتك) عذر مي خواهم
ان شاءالله من يكي رو بحلاليد...
اينم به خاطر معذرت...
همين يكي بس است.