ساقي سر مست ما ديوانه نيست سرگذشت انبيا افسانه نيست
آنچه در دستور كار انبياست جنگ با مكر و فريب اغنياست
چيست در تورات و انجيلو زبور آ يه هاي نور و تسليم و حضور
جمله اديان ز يك دين بيش نيست جز الوهيت رهي در پيش نيست
خانقاه و مسجد و دير و كنشت هر كه را ديدم به دل بت ميسرشت
ليك در بتخانه ديدم بي عدد هر صنم سرگرم ذكر يا صمد
يا صمد يعني كه ما را بشكنيد پيكر ما را در آتش افكنيد
گر سبك گرديم در آتش چو دود مي توان تا مبدا خود پر گشود
اي خدا اي مبدا ميعاد ما دست بگشا بحر استمداد ما
ما اسير دست قومي جاهليم گرچه از چوبيم و از سنگ و گليم
اي هزاران شعله در تيغت نهان خيز و ما را از منيعت وارهران